شاید اینجا همان دیرینه جایی باشد که قلم ذهنم بنویسد و آرام بگیرد!
دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۳:۴۸ ب.ظ
اومدم اینجا که از پایان آغاز کنم ...
این فکرو خواهری انداخت تو کلم که بیامو وب درس کنم و الکی مثلا بلاگر شم.
و من هم یک جواب قاطع بهش دادم اونم این بود که :سرت به کار خودت باشه
کسی از تو نظر نخواست جوجه (همیشه بهش میگم جوجه )
و اما طی یک هفته نظرم عوض شد اول اومدمو سری به وبلاگ ها زدم دیدم
هر کسی هر چی و هر موضوعی که دوس داره رو مینویسه ...
این شد که تصمیم گرفتم یه بار هم که شده به حرف اجی کوچیکه عمل کنم
ببینم چی میشه ...
امیدوارم منو تو جمع تون پذیرا باشید !
و اینکه از خوندن روزمرگی های من لذت ببرید و شاید لبخندی اندک بر لبتون
بیاره ...
ممنون که چشاتون و وقتتون رو صرف خوندن این پست کردید
ذهن من خیلی شلوغه و خدا کنه با نوشتن کمی از این همه دغدغه راحت
شم ...
۹۵/۰۶/۲۹